مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـاران مـیآمـد بـا دعـای دسـتهـایت در دشـت میروئـید گـل از ردّ پـایت هوهو زنان باد از حریمت ذکر میچید میشد تنفس کرد «او» را در هوایت بر آب و آتش اخـم و لبخـند تو حـاکم از عرش تا فرش آفرینش خاک پایت هفت آٓسمان با چرخش تـسبیحت آرام افـلاکـیان تـسـلیم بی چـون و چـرایت بیگـانـه بـودی با نگـاه بغـض و کـینه ای آنکه چـشـمـان غـریـبان آشـنـایت شبهای غـمـنـاک مـدیـنه عید میشد بـا رؤیـت مـاه از هـلال خـنـدههـایـت پیغـمبران، مـؤمن به قـرآنت از آغاز ادیـان، مـسـلــمـانِ شـکــوه ربّـنــایـت وقت دعـا داوود را مـبـهـوت میکرد آهنگ شورانـگـیز و شیـرین صدایت تـنـهـا پـنـاه گـریـههـای بـیکـسـانانـد آنان که جـاشـان دادهای تحت کسایت ثـابـت شـده بـا مــهــر بـیانــدازۀ تـو حــدّی نــدارد مــهــربــانـی خــدایـت |